نے نے خــوشــکـِـلــِ مـــا

سلام دوستا خوبم این شعرایین که مامان امیر رضا واسه امیررضا سروده حمام مامان بزرگه مهربون امیررضاروببر حموم سرشو بشور با شامپو تنشو بشور با صابون با صابونای خوشبو بشه تمیز و خوشرو ...

مامان امیررضا وقتی که امیر میخواد شیر بخوره این شعرو واسش میخونه بخوره بخوره بخوره امیر رضا بخوره شیر مامانو بخوره قوی و پر زور بشه از بلا ها دور بشه شیر مامانی خوشمزه مقوی و خوب و تازه ...

...

سلام دوست جونام اینم عکس امیر رضا البته هنوز انقده کوچولوه که خنده هاش ارادی نیست ولی آرزو دارم که این لبا همیشه به خنده باز باشه راستی امیر رضا 15فروردین نافش افتاد ساعت 6:45صبح وهمون روز توسط مامانی فریده حمام شد ...

سلام به دوستای مهربون خبر خبر امروز یعنی / / امیر رضا ساعت : دقیقه صبح در بیمارستان الهادی شوشتر به دنیا اومد وای بچه ها اگه بدونید عسلکم چقده خوشکله در اولین فرصت یه عکس خوشکلم ازش میذارم ...

خاله جونم بازم سلام اول یه خاطره میگم که مربوط به غذاستو یه جورایی با این پست جوره چند وقت پیش مامانی خواب دید که تو تاره به دنیا اومدی حالا که آوردیمت خونه ومامانی خواسته بهت شیر بده تو گفتی شیر نه غذا گرم غذا گرم خوب بریم سراغ عکسا ...

سلام خاله جون فکر کنم تو به دنیا بیای ولی من هنوز عکسای سیسمونیتو کامل نکرده باشم مامانی یه ساعتی میشه رفته بیمارستان به همراه بابایی و مامان جون نفسیه خاله فردا هم به دنیا میایو منوخاله میکنی راستی دایی ترکیه استو هنوز خبر نداره فردا صبح میرسه قرار شده وقتی به دنیا اومدی من به زندایی بگم که داییو سوپرایز کنه خوب بریم ادامه مطلب سراغ وسایل بهداشتیت                                             عچقه خاله این وس...

سلام خاله جون  این آخرین پست سیسمونیه که میدارم آخه مامان امروز صبح دکتر بود خانوم دکتر گفت که 3روز دیگه یعنی 8 ام به دنیا میای مجبورم تمام سیسمونیو یه پست کنم پس بفرمایید ادامه مطلب خاله جون ببین چقده عزیزی !این کرواتو 7 ساله پیش واست من خریدم اینم از لباسای متفرقه واسه وقتای....... اینم کلاه خرگوشی ...

سلام خاله جون خیلی وقه نتونستم بیام وبتو آپ کنم الان در خدمتم با عکسای سیسمونی امروز عکسای لباساتو میندازم ...

سلام و صد تا سلام به دوستای گلم کوچیکترا بزرگترا خبر دارم هوار هوار امروز ساعت ١٩:٥٥دقیقه مامان واسه دومین بار رفت سونو گرافی که دکتر گفت:جی جی جین آروین(پسر دایی ) همبازی پیدا میکند البته اینجوری نگفت گفت که:وای چه پسر خوشکلی ما بچه به این خوشکلی ندیده بودیم (تخیلات مامانت) ...